122

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

زندگی منم مثل نوشته های این وبلاگ داره وسعت میگیره داره شاخ و برگش بیشتر میشه... ماهورگلی من کلی قدرتمند شده از چاردست و پا رفتن فراری وکل خونه رو قل میخوره میشینه و برای هرکاری که میکنه برای خودش دست میزنه و با هرکسی که میخواد بیرون بره رفیق و زودی میپره بغلش و بابای میکنهشیطون دوست داشتنی من روز به روز بزرگ و کامل میشه و منم فقط نگاهش میکنم و با ذوق قربون خودش و خدایی میرم که منو لایق اینهمه عشق دونستبرادرم ماه پیش اومده بود ایران و این شیطون یه جوری ازش دلبری کرده بود که شب های اول میدیدم نیمه های شب نشسته و داره خوابیدن ماهور رو تماشامیکنه و هربار میگفت اصلا دیدنش از نزدیک با چیزی که از پشت گوشی میدیدم فرق میکنه هیچوقت فکر نمیکردم اینهمه شیرین باشه و تو دلم جا خوش کنهماهور تنها خواهر زاده ایی که خواهر و برادرام دارن و بخاطر همین خیلی خیلی براشون عزیز از طرف دیگه هم ماهور یکی ازنوه هایی که تند تند تقریبا خونهمامان بزرگ و بابابزرگش میره و اونا خیلی بهش دلبسته هستن و وقتی میریم به اندازه کافی براشون دلبری میکنه....من و ففر جونم زندگیمون بعد از ماهور گلی کلی تغییر کرده دیگه زیاد نمیتونیم با هم باشیم، نمیتونیم مثل گذشته ها بشینیم و حرف بزنیم و فیلم ببینمیاما این تغییر چیزی از عشقمون کم نکرده تازه این حس بیشتر هم شده.... روزهایی که بعد از چند روز میام سرکار حس میکنم یه تیکه از وجودم نیستعادت کردن به اینکه چشمم تو چشم ماهور باز بشه، انگار عادت کردی به اینکه تو بهشت چشم باز کنی ولی وقتی میخوای بیای سرکار می بینی بهشتترو خونه جا گذاشتی.... ماهور پیش آدمهایی میمونه که میتونم ادعا کنم بیشتر از خودم دوستش دارن و از این بابت هزار مرتبه شکروقتی میشینم به گذشته ام فکر میکنم به روزهای 122...
ما را در سایت 122 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fafashad بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 16:26

این روزها بخاطر تغییر ساعت کاری من مجبورم زودتر از خونه بیام بیرون قبل از بیرون اومدن از خونه یه دل سیر ماهور گلی رو نگاه میکنم ، ماهور عادت دارهصبحها که بیدار میشه معمولا دنبالم میگرده چون من از سه شنبه تا شنبه صبح هر روز صبح چشمم تو چشمهای اون باز میشه ...دیروز ماهور گلی اصلا دوست نداشت از غذاهایی که مخصوص خودشه بخور و بیشتر از غذایی که ما میخوریم دوست داره بخوره آخر شب قبل خواب براشفرنی درست کردم اما اصلا نخورد بخاطر اینکه غذا بخور سرشو نگه داشتم که تکون نخور اما سرشو یهویی چرخوند و دستم افتاد پشت گردنش نمیدونمدردش اومد تا توقع نداشت اینجوری باهاش برخورد کنم یهویی دیدم زد زیر گریه اینقدر گریه کرد که دلم براش ریش شد از دیشب این عذاب وجدان خفه امکرده عاشقشم و خدا خودش اینو بیشتر از هرکسی میدونهخدایا من عاشق خودت و این بنده هایی هستم که بهم بعنوان خانواده دادیخدایا این عشق و این خانواده رو تا ابد و یک رو زبرای من زنده نگه دارففر الان زنگ زد شنیدن صداش همیشه حالمو خوب میکنهعاشقتم دیوووووووووووووووووووووووووووووونهخداجونم دوستدارمممممممممممممممممممممممممممممممممممممخدایا مراقب حال خودم لبهام و دلم باشخدایا شکرت + نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 7:18 توسط بی نام  |  122...
ما را در سایت 122 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fafashad بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 16:26

محرم امسال برای من خیلی متفاوت تر از همه ی سالهای عمرم بوده امسال ماهور کوچولو تو بغلمه و با هر کسی که به سمت بیرون از خونه میره همراهیمیکنه... دیروز به امید خدا 11 ماهگیش تموم بشد و وارد 12 ماه شد خدا بخواد ماه دیگه تولدشه .... خدا میدونه که چه حس شیرینی داره امیدوارم خدا به حقحسین به تمام اونهایی که آرزو دارن یه دونه وروجک بده تا کیف کنن از بودنش.... ماهور به واسطه علاقه زیادی که خانواده ام بهش دارن به عنوان تنها نوه دختریخیلی خوش به حالش شده .. این شبها تا یه دقیقه از جلوی هیات میارمش خونه میبینم دایی ها یا زن داییش هاش میان دنبالش و دوباره میبرنش بیرونماهور خوش اخلاق منم که کلا عاشق دور دور و گشت و گذار.... و منی که هربار که میبینمش دلم براش بیشتر ضعف میره ..ماهور با این سن کم قشنگ بلدهچجوری از بقیه دلبری کنه وقتی فری جونم که میاد خونه همه ی وجود ماهور غرق ذوق میشه حتی چشمهاش هم میخنده و مظلوم دستهاش رو بالامیگیره تا زودتر بره بغل باباش . برای دایی ها و عزیز ش و بابایی و مامانی و عمه و عمو ها هم همین کارارو اما به روش خودش انجام میده تاعلاقه اش رو بههمه نشون بده.. صبح روزهایی که من سرکار نمیرم کافیه غلت بزنه و منو کنار خودش ببینه با ذوق میاد و سرشو میزاره روی بازوی من و اون لحظه انگار منتو بهشتم و هیچ چیزی نمیتونه جای اون لحظه خوب رو برام بگیره. عشق بین من و فری جونم هر روز بیشتر از قبل میشه و تاثیر این عشق بیشتر رویروابطمون با ماهور خودشو نشون میده .... من عاشق این خانواده کوچیک سه نفرمون هستم اینکه می بینم فری هر روز بیشتر از قبل برای این زندگیتلاش میکنه، فری برای من و ماهور گلی پناه امنیه ... اینقدر امن و محکم و آروم که میشه تا همیشه بهش تکیه داد و از چیزی نترسید... 122...
ما را در سایت 122 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fafashad بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 16:26